شرائط عقد
شرائط عقد
(مسأله 2366) عقد ازدواج چند شرط دارد:
اوّل: آنکه اگر مرد و زن قدرت خواندن صیغه عقد بعربی را داشته باشند، بعربی بخوانند؛ ولی اگر مرد و زن نتوانند صیغه را بعربی صحیح بخوانند؛ به هر لفظی که صیغه را بخوانند صحیح است و لازم هم نیست که وکیل بگیرند امّا باید لفظی بگویند که معنی «زَوَّجْتُ (تا آخر) و قَبِلْتُ» را بفهماند.
دوّم: مرد و زن یا وکیل آنها که صیغه را میخوانند، قصد انشاء داشته باشند، یعنی اگر خود مرد و زن صیغه را میخوانند، زن به گفتن «زَوَّجْتُکَ نَفْسی» قصدش این باشد که خود را زن او قرار دهد و با گفتن این لفظ پیمان زناشوئی میان خود و آن مرد ببندد و مرد به گفتن «قَبِلْتُ التَّزْویجَ» این پیمان و زن بودن او را برای خود قبول نماید، و اگر وکیل مرد و زن صیغه را میخوانند، به گفتن «زَوَّجْتُ (تا آخر) و قَبِلْتُ» قصدشان این باشد که مرد و زنی که آنان را وکیل کردهاند، زن و شوهر شوند و میان آنها زناشوئی برقرار شود.
سوّم: کسی که صیغه را میخواند عاقل باشد، و بنابر احتیاط مستحّب بالغ باشد چه برای خود بخواند و چه از طرف دیگری وکیل شده باشد؛ ولی اگر نا بالغ ممیِّز، با قصد انشاء صیغه عقد را برای دیگری وکالتاً یا فضولتاً اجرا کند و او اجازه دهد یا برای خود با اذن یا اجازه ولّی عقد کند یا بعد از بلوغ، عقد قبل از بلوغ را، برای خود قبول کند، صحیح میباشد.
چهارم: اگر وکیل زن و شوهر یا ولّی آنها صیغه را میخوانند، در عقد، زن و شوهر را معیّن کنند، مثلاً اسم آنها را ببرند یا به آنها اشاره نمایند، پس کسی که چند دختر دارد، اگر به مردی بگوید زَوَجْتُکَ اِحْدی بَناتی (یعنی: زن تو نمودم یکی از دخترانم را) و او بگوید قَبِلْتُ یعنی: قبول کردم، چون در موقع عقد، دختر معیّن نبوده عقد باطل است.
پنجم: زن و مرد با ازدواج راضی باشند، ولی اگر زن ظاهراً به کراهت اذن دهد و معلوم باشد قلباً راضی است، عقد صحیح است.
(مسأله 2367) اگر در عقد یک حرف غلط خوانده شود که معنی آن را عوض کند، عقد باطل است.
(مسأله 2368) کسی که دستور زبان عربی را نمیداند، اگر قرائتش صحیح باشد و معنای هر کلمه از عقد را جداگانه بداند و از هر لفظی معنای آن را قصد نماید میتواند عقد را بخواند.
(مسأله 2369) اگر زنی را برای مردی بدون اجازه آنان عقد کنند وبعداً زن و مرد بگویند به آن عقد راضی هستیم، عقد صحیح است.
(مساله 2370) اگر زن و مرد یا یکی از آن دو را به ازدواج مجبور نمایند و بعد از خواندن عقد راضی شوند و بگویند به آن عقد راضی هستیم، عقد صحیح است.
(مسأله 2371) پدر و جدّ پدری میتوانند برای فرزند نابالغ یا دیوانه خود که به حال دیوانگی بالغ شده است و همچنین اگر دیوانگی بعد از بلوغ بوده، ازدواج کنند و بعد از آنکه آن طفل بالغ شد یا دیوانه عاقل گردید، اگر ازدواجی که برای او کردهاند مفسدهای نداشته، نمیتواند آن را بهم بزند و اگر مفسدهای داشته، میتواند آن را بهم بزند.
(مساله 2372) دختری که به حدّبلوغ رسیده است هر چند رشیده هم باشد یعنی مصلحت خود را تشخیص بدهد در ازدواج خود چه دائم و چه موقت باید با اذن پدر یا جد پدری اقدام به ازدواج نماید.
(مساله 2373) اگر پدر وجدّ پدری غائب باشند. به طوری که نشود از آنان اذن گرفت و دختر هم احتیاج به شوهر کردن داشته باشد لازم نیست از پدر و جدّ پدری اجازه بگیرند و همچنین اگر از ازدواج با کسی که با دختر کفو است، را شرعاً و عرفاً منع کنند و دختر احتیاج به شوهر کردن داشته باشد و نیز اگر دختر باکره نباشد، در صورتی که بکارتش به واسطه شوهر کردن از بین رفته باشد، اجازه پدر و جدّ لازم نیست.
(مسأله 2374) اگر پدر، یا جدّ پدری برای پسر نابالغ خود زن بگیرد، پسر باید بعد از بالغ شدن، خرج آن زن را بدهد.
(مسأله 2375) اگر پدر یا جدّ پدری برای پسر نابالغ خود زن بگیرد، چنانچه پسر در موقع عقد مالی داشته، مدیون مهر زن است و اگر در موقع عقد مالی نداشته، پدر یا جدّ او باید مهر زن را بدهند.