مراتب امر به معروف و نهی ازمنکر

(مسأله 2795) برای امر به معروف ونهی از منکر مراتبی است، وجایز نیست با احتمال حاصل شدن مقصود از مرتبه پائین، به مراتب دیگر عمل شود.

(مسأله 2796) مرتبه اوّل آنکه با شخص معصیت کار طوری عمل شود که بفهمد برای ارتکاب او به معصیت این نحو عمل با او شده است، مثل اینکه از او رو برگرداند، یا با چهره عبوس با او ملاقات کند، یا ترک مراوده با او کند واز او اعراض کند به نحوی که معلوم شود این امور برای آن است که او ترک معصیت کند.

(مسأله 2797) اگر در این مرتبه درجاتی باشد لازم است با احتمال تأثیر درجه خفیف تر، به همان اکتفا کند. مثلاًاگراحتمال میدهد که با تکلّم با او، مقصود حاصل می‌شود، به همان اکتفا کند وبه درجه بالاتر، عمل نکند،خصوصاً اگر طرف شخصی است که این نحو عمل موجب هتک او می‌شود.

(مسأله 2798) اگر اعراض نمودن وترک معاشرت با معصیت کار موجب تخفیف معصیت می‌شود یا احتمال بدهد که موجب تخفیف می‌شود، واجب است اگر چه بداند موجب ترک بکلّی نمی‌شود، واین امر در صورتی است که با مراتب دیگر، نتواند از معصیت جلوگیری کند.

(مسأله 2799) اگر علماء اعلام احتمال بدهند که اعراض از ظلمه و سلاطین جور، موجب تخفیف ظلم آنها می‌شود، واجب است اعراض کنند از آنها و به ملت مسلمان بفهمانند اعراض خود را.

(مساله 2800) مرتبه دوّم از امر به معروف ونهی از منکر، امر ونهی به زبان است، پس با احتمال تأثیر وحصول سایر شرایط گذشته، واجب است اهل معصیت را نهی کنند، وتارک واجب را امر کنند به آوردن واجب.

(مسأله 2801) اگر احتمال بدهد که با موعظه و نصیحت، معصیت کار ترک می‌کند معصیت را، لازم است اکتفا به آن، و نباید از آن تجاوز کند.

(مسأله 2802) اگر می‌داند که نصیحت تأثیر ندارد، واجب است با احتمال تأثیر امر و نهی الزامی کند، اگر تأثیر نمی‌کند مگر با تشدید در گفتار و تهدید بر مخالفت، لازم است لکن باید از دروغ و معصیت دیگر احتراز شود.

(مسأله 2803) جایز نیست برای جلوگیری از معصیت، ارتکاب معصیت مثل فحش و دروغ و اهانت، مگر آنکه معصیت، از چیزهائی باشد که مورد اهتمام شارع مقدّس باشد و راضی نباشد به آن به هیچ وجه، مثل قتل نفس محترمه، در این صورت باید جلوگیری کند به هر نحو ممکن است.

(مسأله 2804) اگر عاصی ترک معصیت نمی‌کند مگر به جمع مابین مرتبه اوّلی وثانیه از انکار، واجب است جمع به اینکه هم از او اعراض کند، و ترک معاشرت نماید و با چهره عبوس با او ملاقات کند، و هم او را امر به معروف کند لفظاً و نهی کند لفظاً.

(مساله 2805) مرتبه سوّم توّسل به زور وجبر است، پس اگر بداند یا اطمینان داشته باشد که ترک منکر نمی‌کند یا واجب را بجا نمی‌آورد مگر با اعمال زور وجبر، واجب است لکن باید تجاوز از قدر لازم نکند.

(مسأله 2806) اگر ممکن شود جلوگیری از معصیت، به اینکه بین شخص و معصیت حائل شود وبا این نحو مانع از معصیت شود، لازم است اقتصار به آن اگر محذور آن کمتر از چیزهای دیگر باشد.

(مسأله 2807) اگر جلوگیری از معصیت توقّف داشته باشد بر اینکه دست معصیت کار را بگیرد یا اورا از محلّ معصیت بیرون کند یا در آلتی که به آن معصیت می‌کند تصرّف کند جایز است، بلکه واجب است عمل کند.

(مسأله 2808) جایز نیست اموال محترمه معصیت کار را تلف کند، مگر آنکه لازمه جلوگیری از معصیت باشد، در این صورت اگر تلف کند ضامن نیست ظاهراً، و در غیر این صورت، ضامن و معصیت کار است.

(مسأله 2809) اگر جلوگیری از معصیت توقّف داشته باشد بر حبس نمودن معصیت کار، در محلّی یا منع نمودن ازآنکه به محلّی وارد شود، واجب است، با مراعات مقدار لازم وتجاوز ننمودن از آن.

(مسأله 2810) اگر توتقّف داشته باشد جلوگیری از معصیت، بر کتک زدن و سخت گرفتن بر شخص معصیت‌کار، و در مضیقه قرار دادن او جایز است، لکن لازم است مراعات شود که زیاده‌روی نشود، وبهتر آن است که در این امر ونظیر آن اجازه از مجتهد جامع‌الشرایط گرفته شود.

(مساله 2811) اگر جلوگیری از منکرات واقامه واجبات موقوف باشد بر جرح و قتل، جائز نیست مگر به اذان جامع الشرایط با حصول وشرائط آن.

(مساله 2812) اگر منکر از اموری است که شارع اقدّس به آن اهتمام می‌دهد وراضی نیست به وقوع آن به هیچ وجه، جایز است دفع آن به هر نحو ممکن باشد، مثلاً اگر کسی خواست یک شخص را که جایز القتل نیست بکشد باید از او جلوگیری کرد، واگر ممکن نیست دفاع از قتل مظلوم مگر به قتل ظالم، جائز است بلکه واجب است، ولازم نیست از مجتهد اذن حاصل نماید. لکن باید مراعات شود که در صورت امکان جلوگیری به نحو دیگری که به قتل منجر نشود به آن نحو عمل کند، واگر از حدّ لازم تجاوز کند معصیت کار واحکام متعدی بر او جاری خواهد بود.